پرسش :

مواضع جمهوری های مستقل شوروی در جنگ عراق علیه ایران چه بود؟


پاسخ :
عملکرد این جمهوری ها تابع عملکرد شوروی بود از این رو به بررسی موضع شوروی در جنگ تحمیلی می پردازیم.

به طور کلی، سیاست خارجی ایران و شوروی سابق در زمان جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران را بر اساس نوع جهت‌گیریهای اولی به این جنگ می‌توان به سه دوره تقسیم‌بندی کرد:
 
مقطع اول: بی‌طرفی شوروی در جنگ (سه سال اول جنگ)
با شروع جنگ ایران و عراق، شوروى‌ها حداقل در ماه‌هاى اولیه جنگ خود را بیشتر با ایران موافق نشان مى‌دادند تا با عراق. درواقع،این کشور براى حفظ منافع آتى خود، درحالى که عراق هنوز متحد شوروى و از نظر نظامى وابسته به مسکو بود، ابتدا از ارسال اسلحه و تدارکات نظامى به عراق امتناع نمود. البته دولت شوروی به طور رسمی موضع بی‌طرفی اعلام کرد و برای حفظ بی‌طرفی خود در جنگ و جلب توجه ایران، فرستادن تسلیحات به عراق را معوق گذاشت. اما برای اینکه قطع صدور وسایل نظامی، موجب رنجش عراق نشود متحدان خود در اروپای شرقی را تشویق کرد تا نیازهای عراق را برطرف سازند. به دنبال این امر، بلغارستان، چکسلواکی سابق و لهستان به تأمین‌کننده عمده سلاح برای عراق تبدیل شدند. از سوی دیگر رهبران شوروی که ایران را در انزوا می‌دیدند،‌ امیدوار بودند که جنگ و فشارهای غرب برای آزادی گروگانها، ایران را برای رفع نیازهای تسلیحاتی و تدارکاتی به سوی آن کشور سوق دهد. اما تلاش ایران برای آزادی گروگان‌های آمریکایی، این تصور را القا می‌کرد که تهران گام‌های اولیه را به سوی آمریکا برمی‌دارد‌.

ولادیمیرونیوگرادف، سفیر شوروی در تهران، برای جلوگیری از نزدیکی ایران به آمریکا به جهت نیازهای تسلیحاتی طی ملاقات با محمدعلی رجایی نخست‌وزیر وقت، آمادگی کشور متبوع خود را برای تحویل سلاح‌های ساخت آن کشور اعلام داشت. اما این پیشنهاد از سوی رهبران ایران رد شد و تهران از اتخاذ موضع بیطرفی آن کشور در برابر تجاوز آشکار عراق علیه ایران انتقاد کرد و از مسکو خواست تا تجاوز عراق را محکوم کند. در عین حال، روس‌ها هیچگاه سخنی از تجاوز به میان نیاوردند و تنها به این نکته بسنده کردند که جنگ”توطئه امپریالیسم برای تضعیف کشورهای مترقی منطقه” است و باید هرچه زودتر پایان بپذیرد‌.

مى‌توان گفت موضع شوروى نسبت به جنگ طی این مقطع ناشى از دو عامل بود.اول اینکه عراق به سبب جاه‌طلبى‌هاى منطقه‌ای خود سیاستی مستقل از شوروى در پیش گرفته بود و سعى در فاصله گرفتن از آن کشور داشت، به علاوه پیوندهاى خود را با غرب افزایش داده و حتى تماس‌هایى را با آمریکا به قصد عادی‌سازى روابط با آن کشور آغاز کرده بود‌. دوم اینکه با عنایت به بحران گروگان‌گیرى و قطع رابطه ایران و آمریکا و برچیده شدن پایگاه‌هاى استراق سمع آمریکا در منطقه شمال، شوروى‌ها به وضوح احساس مى‌کردند که دستاوردهاى بالقوه در ایران از خسران احتمالى در عراق مهم‌تر است.

اعلام بی‌طرفی شوروی به سبب ترس از بهبود روابط ایران و آمریکا و نیز عدم اطمینان نسبت به عراق بود. زیرا تجربه رابطه با عراق برای شوروی حامل این پیام بود که عراق در صورتی با آن‌ها هم‌پیمان می‌شود که در موضع ضعف باشد. دراین دوره با توجه به جنگ سرد، شوروی سیاست بیطرفی اتخاذ می‌کرد. زیرا با سقوط ایران ممکن بود نظام طرفدار آمریکا جایگزین آن شود که برای شوروی ناخوشایند بود. از طرفی نیز سقوط عراق ممکن بود منافع شوروی در عراق و کشورهای رادیکال عرب را در پی داشته باشد.به‌هرحال شوروى‌ها احساس نمودند که عملکرد عراق باید متوقف بازداشته شود و حتی به ایران پیشنهاد تحویل سلاح دادند که با توجه به سیاست‌های ضد شرقی ایران مورد پذیرش واقع نشد‌.

البته دلایل حمایت نسبی از ایران برای شوروی می‌توانس تقانع کننده‌تر باشد. وسعت ایران چهار برابر و جمعیت ایران سه برابر عراق و نیز آغازگر حمله عراق بود‌.هرچند مسئله صدور گاز ایران به شوروى به دلیل اختلاف در تعیین قیمت لاینحل مانده بود، این بهبودى نسبى در روابط دو کشور تا آزادسازى خرمشهرتوسط ایرانیان از دست نیروهاى عراقى ادامه داشت.

در سال ۱۹۸۲م، ایران حمله متجاوز را متوقف و آن کشور را از خاک خود بیرون راند و سوریه نیز خط لوله صادرات نفت عراق را از طریق بندر بانیاس مسدود کرد که باعث شد عراق هر چه بیشتر به سمت شوروی تمایل پیدا کند. در سال ۱۹۸۲م، عراق آتش‌بس یک‌طرفه اعلام کرد که ایران آن را منوط به پرداخت غرامت و خلع سلاح صدام دانست‌. این خواسته ایران با توجه به اینکه عراق آغازگر جنگ بود از سوی عراق رد شد. آتش‌بس توسط شوروی تأیید شد و شوروی همچنان اعلام بی‌طرفی می‌کرد در حالی که همچنان به طور غیررسمی به ارسال سلاح به عراق ادامه می‌داد.

مسکو این سیاست متعادل و مدارا با هر دو طرف را تا سال۱۹۸۲م ادامه داد. در تمام این مدت، کرملین از طریق متحدان عرب خود - سوریه و لیبی- که روابط حسنه‌ای با جمهوری اسلامی داشتند، تلاش می‌کرد تا با تأمین بخشی از نیازهای تسلیحاتی ایران، محور تهران، طرابلس، دمشق را تقویت کند و مواضع ضدروسی ایران را به‌خصوصدر مورد قضیه افغانستان تعدیل نماید. اما با این همه تلاش بی‌پایان اتحاد شوروی برای جلب نظر ایران، به سبب سیاست‌های رهبر و دولت جمهوری اسلامی ایران که به معوق ماندن صدور گاز به شوروی، کاهش حضور دیپلماتیک آن کشور در تهران، بسته شدن کنسولگری شووری در رشت، تعطیلی بانک ایران و شوروی و بسته شدن انجمن روابط فرهنگی بین دو کشور منجر گردید، بی‌نتیجه ماند.
 
مقطع دوم: تمایل شوروی به عراق (از آزاد سازی خرمشهر تا به قدرت رسیدن گورباچف)
دوره دوم که با آزاد سازی خرمشهر در سال۶۱ ه.ش توسط ایران آغاز شد، اهمیت تمامیت ارضی عراق برای شوروی نمود پیدا کرد. در خرداد ماه ۱۳۶۱ ه.ش زمانى که ایران به رغم توان نظامى اندک، موفق به فتح خرمشهر شد و عراق را مجبور به عقب‌نشینى کرد، رابطه شوروى با ایران به یک نقطه چرخش رسید. در این مقطع، شوروى‌ها انتظار داشتند که ایران با عراق از در صلح درآید. بعد از اینکه ایران از مذاکره با عراق امتناع کرد (زیرا عراق بدون پرداخت غرامت خواستار پایان جنگ بود) اتحاد جماهیر شوروى حمل کالا و تدارکات نظامى به عراق را از سرگرفت.

مسکو در همین زمان ضمن عقد قرارداد فروش دو میلیارد دلار سلاح به عراق در عین حال می‌کوشید تا با فشار بر کره شمالی و دیگر کشورهای کمونیستی از فروش سلاح به ایران جلوگیری کند.

مؤسسه مطالعات سیاست خارجی بروکینگز ایالات متحده آمریکا در این باره می‌نویسد:
«... دولت شوروی علاقه زیادی ندارد که پیروزی ایران را در جنگ با عراق ببیند. حکومت تهران همانگونه که ضدآمریکایی‌ است، ضدشوروی نیز هست. در این صورت اگر عراق شکست بخورد و یا حزب بعث جای خود را به یک حکومت اسلامی بدهد، شوروی یک متحد مهم را از دست خواهد داد.»

برای جلوگیری از وقوع چنین امری، زمانی که نیروهای ایران وارد خاک عراق شدند و دولت عراق به خطر افتاد، شوروی برای برقراری توازن در جنگ و جلوگیری از پیروزی ایران، کمک مالی و تسلیحاتی خود به عراق را از سر گرفت و در همان ابتدا، یک کمک ۵/۱ میلیارد دلاری در اختیار بغداد گذاشت. در ادامه این کمک‌ها، میگ‌های ۲۳ و ۲۵ و تانک‌های تی۷۲ و موشک‌های زمین به زمین و زمین به هوا و سیل جنگ‌افزارهای مختلف شوروری به عراق سرازیر شد و دو هزار مستشار شوروی برای تقویت روحیه ارتش عراق که بسیار ضعیف شده بود، به فعالیت پرداختند. رهبران شوروى به وضوح به این نتیجه رسیده بودند که پیروزى نظامى ایران ممکن است تهدید جدى براى توازن قوا در منطقه به شمار رود. بنابراین تمام توان را براى جلوگیرى از این امر به کار بردند.در نوامبر ۱۹۸۳م نیز بین هزار تا هزار و دویست مشاور نظامی شوروی به عراق برگشتند و ۴۰۰ دستگاه تانکتی۵۵ و ۲۵۰ دستگاه تانک تی ۱۲ به عراق داده شد و مقادیر عظیمی موشک گراد، فراگ ۷،سام ۹ و اسکادبی نیز قرار بود به عراق تحویل داده شود. عراق تنها کشوری از بلوک شرق بود که به موشک اسکادبی مجهز شد.

در این مقطع، با توجه به اینکه ایران همچنان از مجاهدان افغانی حمایت می‌کرد و بر محکومیت اشغال افغانستان توسط شوروی اصرار داشت، نشریات شوروی با صراحت بیشتری از عراق حمایت می‌کردند.آقای علی اکبر ولایتی در ملاقات با یکی از مسئولان بلند پایه وزارت خارجه شوروی سابق که همزمان با موشک‌باران تهران به ایران سفر کرده بود، گفت: چرا برای حمله به شهرهای ایران و قتل عام مردم بی‌دفاع و غیر نظامی به عراق موشک می‌دهید؟ او پاسخ داد: در صورتی که ایران از مجاهدان افغانی حمایت نکند، شوروی هم به عراق موشک نمی‌دهد . در ادامه سیاست فشار به ایران، آندره گرومیکو وزیر خارجه شوروی در دیدار با کمیته هفت‌گانه عرب که در پی تلاش برای ایجاد آتش‌بس و پایان جنگ در مسکو صورت پذیرفت، ایران را به طور صریح مسئول ادامه جنگ با عراق و بحران منطقه دانست و گفت: ایران نقشه‌هایی دارد که به موجب آن منطقه را مورد تهدید قرار می‌دهد. علاوه بر آن وی از ایران به عنوان عنصر تهدیدکننده شوروی یاد کرد . البته عاملی که در کوتاه مدت باعث شد روابط ایران و شوروی تا حدودی بهبود یابد، تمایل دو کشور به خروج آمریکا از منطقه خلیج فارس بود که به بهانه تأمین امنیت نفتکش‌ها در منطقه حضور داشت و اعلام خطری برای ایران و شوروی بود.

مقطع سوم: حمایت شوروی از عراق (از زمان گورباچف تا پایان جنگ)
دوره سوم در سال ۱۹۸۵م با به قدرت رسیدن گورباچف آغاز شد. گورباچف با توجه به اتخاذ تنش‌زدایی در سیاست خارجی و تمایل به ایجاد رابطه دوستانه با آمریکا، جهت فشار بر ایران در خصوص پذیرفتن قطعنامه و ارسال تسلیحات به عراق، اقدامات زیادی انجام داد. پنج روز پس از به قدرت رسیدن گورباچف در مسکو، رزمندگان اسلام هجوم جدیدی با نام عملیات بدر را بهداخل خاک عراق آغاز کردند اما بار دیگر از رسیدن به هدف‌های از پیش تعیین شده بازماندند و مجبور به عقب‌نشینی شدند. به دنبال عدم موفقیت عملیات نظامی ایران، روس‌ها تلاش گسترده‌ای را برای پایان دادن به جنگ در پیش گرفتند‌.

از سوی دیگر سیاست خارجی درهای باز ایران که از آغاز سال ۱۹۸۵م به دنبال موقعیت سخت نظامی شروع شده و پس از شکست عملیات بدر در اسفند۱۳۶۳ ه.ش شدت یافته بود درتمام طول سال ادامه داشت و به نزدیکی ایران به بسیاری از کشورهای منطقه از جمله عربستان سعودی و بهبود روابط با کشورهای اروپایی مثل فرانسه، آلمان و انگلستان، منجر گردید.روس‌ها نگران نادیده گرفتن نقش منطقه‌ای خود از سوی ایالات متحده و پایان جنگ با ابتکار غرب بودند و رهبران عراق نیز خود را قربانی احتمالی توافقات ایران و کشورهای غربی و منطقه‌ای می‌دیدند. عراق باحمایت ضمنی مسکو، برای ایجاد اخلال در روند بهبود مناسبات ایران با دولت‌های حاشیه خلیج فارس وکشورهای اروپایی، اقدام به مین‌گذاری درآب‌های ساحلی جزایر کویت، حمله به جزیره خارک برای تحریک ایران به زدن کشتی‌ها و نفتکش‌های کشورهای بیطرف نمود. در همین اثنا صدام حسین طی سفر به شوروی و دیدار با میخائیل گورباچف و آندره گرومیکو از رهبران شوروی خواست نقش مستقیمی در جهت یافتن راه حلی برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق ایفا کنند.

در سال ۱۹۸۵م شوروی کوشش کرد با اعلام میانجیگری بین ایران و عراق صلح برقرار کند که (به علت عدم تمکین عراق به پرداخت غرامت‌های جنگی و عدم موافقت ابر قدرتها با عراق به آغازگر جنگ) با مخالفت ایران همراه بود. در همین سال صدام حسین برای تحکیم روابط دو طرفه به شوروی سفر کرد که در این سفر حول محور روابط دوطرفه، خرید سلاح توسط عراق و تلاش برای خاتمه جنگ ایران و عراق توسط شوروی مذاکراتی صورت گرفت. این سفر نشان دهنده تداوم در روابط شوروی و عراق بود.

در واقع پس از به قدرت رسیدن گورباچف در سال ۱۹۸۵م فعالیت دیپلماتیک شوروی در خصوص جنگ ایران و عراق افزایش یافت. با آغاز سال ۱۹۸۶م و انتخاب ادوارد شوارد نادزه به سمت وزیر امور خارجه، سیاست خارجی شوروی در برابر مسائل بین‌المللی ومنطقه‌ای دستخوش تحول اساسی شد. رهبران جدید شورویکه در پی اعلام سیاست پرسترویکا و گلاسنوست، خواهان ایجاد تغییرات بنیادی در سیاست‌های داخلی و خارجی آن کشور بودند، سیاست منطقه‌ای خود را معطوف به حل و فصل بحران افغانستان،نمودند. در این راستا آن‌ها تلاش کردند تا از جنگ ایران و عراق نیز به عنوان اهرم فشار برای کسب امتیاز مورد نظر از طرفین ذی‌نفوذ در مسئله افغانستان از جمله ایران و آمریکا استفاده کنند. روس‌ها دراین مقطع زمانی در پی آن بودند تا با یک بده‌بستان منطقه‌ای یا بین‌المللی، بزرگترین مشکل سیاست خارجی خود را آبرومندانه و با حفظ پرستیژ، حل و فصل کنند. مسکو برای رسیدن به این مقصود با پیوند زدن سرنوشت جنگ ایران وعراق به حل بحران افغانستان سیاستی چند بعدی را در پیش گرفت.

مسکو در آغاز تلاش کرد با جلب نظر ایران درمورد مسئله افغانستان جنگ را نیز با این کار خود پایان دهد. در پی این هدف، چرنینکو معاون وزیر خارجه آن کشور، در فوریه ۱۹۸۶م به عنوان بلندپایه‌ترین هیأت شوروی اززمان انقلاب، از تهران دیدن کرد. وی در تهران گفت: برخلاف آنچه که بعضی از مقامات ایرانی تصور می‌کنند احتمال پیروز شدن ایران در جنگ برای شوروی نگران کننده نیست؛ آنچه شوروی را نگران می‌کند ادامه جنگ ایران و عراق برای مدتی نامعلوم است.زیرا این امر می‌تواند بهانه‌ای برای حضور نظامی غرب در منطقه خلیج فارس باشد. این گفته چرنینکو ظاهراً با سیاست اصلی شوروی در برابر جنگ که حفظ موازنه بین طرفین متخاصم بود مغایرت داشت. لیکن روس‌ها در این زمان، جنگ را به بن‌بست رسیده می‌دانستند و بر این باور بودند که به سبب برقراری توازن بین دو کشور درگیر، احتمال پایان جنگ از طریق عملیات نظامی و پیروزی یکی از طرفین وجود ندارد. بنابراین مسکو تلاش می‌کرد تا از این بن‌بست در جهت جلب نظر ایران در زمینه حل و فصل بحران افغانستان استفاده کند.

البته روس‌ها در این مقطع زمانی به هیچ وجه خواهان پایان جنگ ایران و عراق نبودند. از نظر آن‌ها این جنگ مهمترین اهرم فشار برای کسب امتیاز از آمریکا و ایران به شمار می‌آمد که از طرف‌های ذی‌نفوذ در مسئله افغانستان بودند. بنابراین تا به دست آمدن توافق کامل در مورد حل و فصل بحران افغانستان جنگ باید ادامه پیدا می‌کرد. بر این اساس و به دنبال شکست دیپلماسی شوروی در تعدیل مواضع جمهوری اسلامی و در پی آن افشای ماجرای ایران‌گیت که نوعی نادیده گرفتن نقش روس‌ها در منطقه و جنگ بود، مسکو تمام کوشش خود را صرف جلوگیری از پایان جنگ تا رسیدن به توافق کامل در مورد افغانستان کرد. در رابطه با ایران، هر موشک اسکاد روسی که از سوی عراق به طرف تهران شلیک می‌شد، این پیام را برای دولتمردان ایران به همراه داشت که نباید نقش شوروی را در جنگ نادیده بگیرند و باید سیاست‌های خود را با سیاست‌های منطقه‌ای مسکو هماهنگ کنند. اما در ارتباط با آمریکا روس‌ها با مشاهده انفعال سیاست خارجی واشنگتن در منطقه به سبب افشای طرح ریگان، سیاست نزدیکی با کشورهای منطقه را در پیش گرفتند و حتی اسکورت نفتکش‌های کویتی را پذیرفتند تا با در اختیار گرفتن اهرم‌های جدید، آمریکا را به دادن امتیاز در افغانستان و منطقه مجبور سازند.در این جهت، واشنگتن حاضر شد تا امتیازات مورد درخواست شوروی را در افغانستان برای جلب نظر آن کشور در راه پایان دادن به جنگ خلیج فارس واگذار کند. به دست آمدن توافق بین قدرت‌های بزرگ در سطوح مختلف بین‌المللی و منطقه‌ای، که به دنبال نشست سران در ژنو به دست آمد و به پایان یافتن جنگ سرد در مناسبات جهانی منجر گردید، راه برای پایان بحران‌های محلی و منطقه‌ای هموار شد.

از تابستان ۱۹۸۷م مسکودر مقطعی کوتاه با توجه به تمایل عراق به سمت رابطه با آمریکا، به نوعی به سمت ایران متمایل شد و موجبات سردی روابط عراق و شوروی را فراهم آورد. به‌هرحال تلاش مجدد مسکو برای بهبود روابطش با تهران به نتیجه نرسید وبا ختم جنگ ایران و عراق در تابستان ۱۹۸۸م، سردی روابط عراق و شوروی به پایان رسید. اما شوروی با طرح تحریم تسلیحاتی ایران مخالفت ورزید. تعلل روس‌ها در تصویب قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران،آمریکا را که خواهان پایان هر چه سریعتر جنگ بود، واداشت تا برای جلب موافقت مسکو، آمادگی خود را برای امضای پیش‌نویس مقدماتی کنفرانس ژنو در خصوص افغانستان اعلام نماید. شوروی نیز در مقابل، اعلام کرد از این پس سد راه تصویب طرحی مطابق با نظر اکثریت اعضای شورای امنیت سازمان ملل نخواهد شد.

کرنسکی فرستاده ویژه مسکو به عراق در این زمینه گفت: اگر تحریمی علیه ایران برای وادار ساختن تهران به قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت در مورد آتش‌بس ضروری باشد، دولت شوروی هیچگونه مخالفتی با آن نخواهد داشت .در پی آن، پنج عضو دائمی شورای امنیت بر سر پیش‌نویس قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران در ۲۰ فوریه ۱۹۸۸ به توافق رسیدند و این در حالی بود که مذاکرات ژنو بین آمریکا، شوروی، پاکستان و افغانستان بر سر مناقشه افغانستان به نتایج نهایی خود نزدیک می‌شد. سرانجام در ۱۴ آوریل ۱۹۸۸م این چهار کشور، موافقتنامه ژنو مبنی بر خروج نیروهای روسی از افغانستان را امضاء کردند. یک ماه بعد در ۵ مه ۱۹۸۸م یعنی دو هفته قبل از سفر ریگان به مسکو برای شرکت در نشست سران دو ابرقدرت، قوای شوروی عقب‌نشینی از خاک افغانستان را آغاز کردند. بدین ترتیب راه برای واشنگتن برای وارد آوردن فشار بر تهران به منظور پذیرش قطعنامه ۵۹۸ هموار شد. به دنبال آن در ۱۸ آوریل ۱۹۸۸م آمریکا با حمله به دو سکوی نفتی رشادت و سلمان و درگیر شدن با نیروی دریایی ایران، جنگ محدود اعلان نشده‌ای را علیه جمهوری اسلامی آغاز کرد. همزمان با اوج‌گیری بحران در خلیج فارس و تشدید درگیری بین ایران و آمریکا، عراق از فرصت به دست آمده استفاده نمود و با حملات گسترده زمینی و هوایی به همراه کاربرد وسیع عوامل شیمیایی، شهر فاو و سایر مناطق اشغالی را از نیروهای ایران بازپس گرفت. تضعیف موقعیت ایران در جبهه‌های جنگ در کنار توافق علنی دو ابرقدرت برای پایان دادن به جنگ، که در حمله ناو وینسنس امریکایی به هواپیمای مسافربری ایران در سوم جولای ۱۹۸۸م و سکوت مطلق روس‌ها تجلی یافت، تهران را به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در تاریخ ۱۳۶۷/۴/26 (۱۸ جولای ۱۹۸۸) سوق داد. بدین ترتیب یکی از دستاوردهای بسیار مهم همگرایی آمریکا و شوروی در نیمه دوم دهه ۱۹۸۰ یعنی وادار کردن ایران - کشوری که با استقلال عمل خود، منافع هر دو ابرقدرت را تهدید می‌کرد - به پایان دادن جنگ هشت ساله با عراق به دست آمد.

اشغال افغانستان توسط شوروی (در سال ۵۸ ه.ش) در زمانی اتفاق افتاد که توجه به نظام دو قطبی و فضای جنگ سرد در روابط بین‌الملل حائز اهمیت بود. بدیهی بود که هر کنشی توسط یک ابرقدرت باعث واکنش ابرقدرت دیگر می‌شد. چنانچه در جنگ ویتنام و آمریکا، شوروی ضمن محکومیت این جنگ از ویتنام حمایت کرد. در مسئله اشغال افغانستان نیز آمریکا ضمن حمایت از مجاهدان افغانی، اشغال افغانستان را محکوم کرد. غیر از دو ابرقدرت که در خصوص اشغال افغانستان دارای حساسیت‌های سیاسی بودند ایران نیز به این اشغال حساسیت داشت. زیرا گذشته از اینکه ایران دارای اشتراکات فرهنگی، دینی و جغرافیایی با افغانستان بود، در سیاست خارجی نیز با توجه به اصول سیاست خارجی چون دفاع از مردم مظلوم و ستمدیده به حمایت از مردم و مجاهدان افغان پرداخت.

در سال‌های ابتدایی جنگ، هر چند ایران به طور علنی و رسمی از مجاهدان افغانی حمایت می‌کرد ولی شوروی به علت حاکم بودن روابط دو قطبی در نظام بین‌الملل، حمایت عراق از افغانستان و ترس از اینکه ایران به آمریکا نزدیک شود، چندان به این موضع‌گیری رسمی در روابط خارجی حساسیت نشان نمی‌داد.در سال‌هایبعداز آزادسازی خرمشهر تا به قدرت رسیدن گورباچف با توجه به اینکه ایران در حالت تهاجمی در جنگ با عراق قرار گرفته و موفق به فتح خرمشهر شد، اهمیت تمامیت ارضی عراق برای شوروی افزونتر شد. با ادامه سیاست‌های ایران مبنی بر حمایتو ارسال کمک‌های مادی به مجاهدان افغان و همچنین قاطعیت ایران در خصوص سیاست نه غربی در کنار نه شرقی درک شوروی از اینکه انتقاد از ایران با گرایش به سمت آمریکا همراه نخواهند بود، شوروی سیاست خود را از حالت بیطرفی به سمت کمک تسهیلاتی به عراق و انتقاد از ایران تغییر داد. در واقع،سیاست خارجی شوروی در قبال ایران با به قدرت رسیدن گورباچوف وارد مرحله تازه‌ای شد. در این دوره با توجه به سیاست‌های تنش‌زدایی گورباچف و ایجاد ارتباط دیپلماتیک با آمریکا و تلاش برای حل مسئله افغانستان تلاش بیشتری در خصوص تحریم ایران صورت گرفت. شوروی در این سال‌ها به ارسال تسلیحات نظامی به عراق پرداخت و از طریق سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی جهت فشار بر ایران اقدام کرد.

به طورکلی، مسئله افغانستان عاملی بسیار مهم در نحوه شکل‌گیری روابط ایران و شوروی در سال‌های اولیه جنگ نبوده است و تنها از زمانی که گورباچف سیاست تنش‌زدایی را در پیش گرفت، مسئله افغانستان در چگونگی شکل‌دادن به روابط ایران و شوروی در مقطع زمانی مورد مطالعه، نقش ویژه‌ای ایفا نمود. به عبارت دیگر، در خصوص تأثیر مسئله افغانستان بر روابط ایران و شوروی در سال‌های۵۹ ه.ش تا ۶۷ ه.ش باید به عوامل مختلفی نظیر ساختار دو قطبی حاکم بر نظام بین‌الملل، چگونگی توازن قوا در جنگ ایران و عراق، تحولات داخلی شوروی، چگونگی رابطه ابر قدرت‌ها و البته موضع‌گیری قاطع ایران در محکومیت روس‌ها در قضیه اشغال افغانستان توجه داشت.

منبع: مقاله سه‌تلانی (بررسی روابط ایران و شوروی در دوره جنگ تحمیلی با تاکید بر مسئله افغانستان)، نویسندگان: فرهاد درویشی و مهدی رحمتی، فصلنامه مطالعات دفاع مقدس، سال اول، شماره ۱، پاییز ۱۳۹۱.